داستان از آنجا شروع می شود که برادر ناپلئون در زمانی که او تنها یک سرباز ساده بود با خواهر دزیره ازدواج می کند و از آن پس دزیره کلاری و ناپلئون به هم دل می بندند و پس از مدت ها نامزد هم می شوند. از این دلبستگی زمان زیادی نمی گذرد تا اینکه بعد از دو سال ناپلئون نامزدی خود را به هم می زند و علی رقم قول و قرارهای خود با دختر دیگری ازدواج می کند. بدعهدی ناپلئون قلب دزیره را می شکند به قدری او در نامه ای به ناپلئون می نویسد که: تو زندگی مرا به سوی بدبختی هدایت کردی اما من هنوز هم راهی برای فراموش کردن تو نمی بینم! دزیدریا یا همان فرانسیس کلاری پس از به هم خوردن نامزدی اش با ناپلئون با ژنرال ژان باتیست برنادوت ازدواج می کند و از اینجا داستان به سمت و سوی جذاب تری سوق داده می شود که شما را دعوت به خواند آن می کنیم.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .