داستان از آنجا شروع می شود که برادر ناپلئون در زمانی که او تنها یک سرباز ساده بود با خواهر دزیره ازدواج می کند و از آن پس دزیره کلاری و ناپلئون به هم دل می بندند و پس از مدت ها نامزد هم می شوند. از این دلبستگی زمان زیادی نمی گذرد تا اینکه بعد از دو سال ناپلئون نامزدی خود را به هم می زند و علی رقم قول و قرارهای خود با دختر دیگری ازدواج می کند. بدعهدی ناپلئون قلب دزیره را می شکند به قدری او در نامه ای به ناپلئون می نویسد که: تو زندگی مرا به سوی بدبختی هدایت کردی اما من هنوز هم راهی برای فراموش کردن تو نمی بینم! دزیدریا یا همان فرانسیس کلاری پس از به هم خوردن نامزدی اش با ناپلئون با ژنرال ژان باتیست برنادوت ازدواج می کند و از اینجا داستان به سمت و سوی جذاب تری سوق داده می شود که شما را دعوت به خواند آن می کنیم. «دزیره» داستان برناردین اوژنی دزیره کلری، دختر یک تاجر فرانسوی و از انقلابیون قرن هجدهم فرانسه است. رمان به شیوه یادداشتهای روزانهی دزیره و از زبان او روایت میشود. دزیرهی نوجوان که پدرش را از دست داده در کش و قوس آزادی برادرش از زندان افراطیون انقلاب فرانسه از زندان، با ناپلئون بناپارت که هنوز یک سرباز معمولی است، آشنا میشود و دل به عشق ناپلئون میسپارد. اما در این میان خواهر دزیره است که با برادر ناپلئون ازدواج میکند. ناپلئون به سودای به دست آوردن قدرت با زن دیگری که از قدرت و نفوذ اجتماعی برخوردار است، ازدواج میکند و پلههای صعود قدرت را بهسرعت طی میکند، اما ماجرای عاشقانهی این دو تا لحظهای که ناپلئون شمشیرش را به دزیره و نه به قشون فرانسه تسلیم میکند، ادامه مییابد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .