«بی بی آوازخوان من» رمزآلود و شاعرانه آغاز می شود و تا انتهای داستان همه چیز همانقدر پررمز و راز و غریب است که جلوه های طبیعی روستای قهرمان قصه. اکرم ایلیسی در سراسر داستانش لحظه ای از قصه گویی باز نمی ایستد. ماجرا از زبان صادق، قهرمان کودک قصه آغاز می شود که مادرش را از دست داده، پدرش به جنگ رفته و با عمه اش بی بی زندگی می کند. اما قصه تنها قصه او نیست. روایت غمگنانه ای است از زندگی بی بی با عشق های فروخورده و ازدواجی پر از ترس و نفرت. قصه جنگ است میان دو جبهه که آن سو نازی ها هستند که دشمن اند و این سو کمونیسم است که مثل آب تیره و آلوده ای که از لوله کارخانه به رود زلال می ریزد، چهره روستا را تا پایان قصه از تصویرهای خیال انگیزش خالی می کند. شخصیت ها در «بی بی آوازخوان من» دیدنی و لمس شدنی اند و با همه وجود انسانیشان تصویر می شوند. آن ها در این کتاب، قصه ای را رقم می زنند که لبریز رنج و عشق است و مخاطب را با خود می برد به تماشای خیال، اندوه، آوازهای رها شده در باد، شادمانی های بی دلیل و امید به فردایی دور که قرار بوده روشن باشد و آدم ها هنوز به روشنی اش ایمان دارند، هرچند امروز در روزگار تیره و تاریکی فرو رفته باشند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .