مانونگو ورا، خوانندهی انقلابی شیلیایی که کمی قبل از کودتای پینوشه، بهگونهای تصادفی از شیلی خارج شده و بعد از کودتا به پاریس رفته، در چند سال نخستِ بعد از کودتا با ترانههایش زبان گویای وطن خفقانگرفتهی خود شده و در میان جوانان اروپا جایگاهی بیهمانند پیدا کرده. اما حالا، دوازده سال بعد از کوتای ۱۹۷۳ دیگر نه اعتقادی به آنچه میخوانده دارد و نه چشمانداز امیدبخشی پیش روی خود میبیند. دیگر نمیخواهد به خودش و مخاطبانش دروغ بگوید. از سوی دیگر، صداهایی قدیمی و مرموز او را به زادگاهش، به وطنش میخوانند. پس به این امید که هستی تکهتکهشدهی خود را بار دیگر به هم پیوند بدهد، به شیلی بازمیگردد. اما آنچه در وطن مییابد بسی دور از انتظار و آرزوی اوست…
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .