میلاد، اصلا خبرداری چقدر دلتنگم،بیمعرفت مگه چی می خواستم ازت، جز اینکه تو باشی فقط.. ..گوشی کنار گذاشتم و سررسید برداشتم،صفحه ای را ورق زدم که پیامک های ما بین خودش و میلاد را نوشته بود، پیامک از میلاد بود. پیام میلاد: می ترسم کسی نه خودت را که دوست داشتنت را از من بگیرد! و مسلم جوابش داده بود: اوزومی اوزه قربان و گوزه قربان الرم... همین طور پیامک بعدی از میلاد:سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی نه از بهشت... مسلم:میلاد من بهت قول میدم هیچ وقت تو زندگی ازت دور نشم،زمانی که فهمیدی دور شدم مطمئن باش که اون روز اولین روزی که توی دوزخ هستم،برایم قول بده تا آخر عمر برایم بمانی رفیق...