گلنیس، می خواهم چیزی را به تو بگویم که تا به حال به هیچ کس نگفته ام؛ حتی به وکلایم، حتی به مادرت و مادربزرگت، به هیچ کس. اما حالا خیلی مهم است که تو آن را بدانی، فقط به این دلیل که تو دختر قابل اعتماد و وفاداری هستی. احساس می کردم تمام وجودم با چیز بسیار نایابی پُر شده، چیز بسیار خوشمزه ای که حتی می توانستم مزه اش را رو نوک زبانم احساس کنم. ترش و در عین حال شیرین، مثل تمشک هایی که هر سال تابستان در چمن زار آفتابی پشت خانه ی مادربزرگ، در نزدیکی رودخانه، می چیدم.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .