در سرآغاز این نمايشنامه شیطان با نام مفیستوفلس، به بارگاه خداوند در میآید و اگرچه فرشتهی مقرّب به شمار نمیرود، خداوند برای او نیروی آفرینندگی قائل میشود و او را مشایع فاوست بر زمین قرار میدهد. به این ترتیب تراژدی فاوست، دانشمندی که در پی آگاهی بر همهی رازهای جهان و عبور از همهی مرزهای هستی محدود انسانی است، بدل به تراژدی بشری میشود و سینهی او کانون جدال جاویدان نیکی و بدی و نیروهای ایزدی و اهریمنی. ماجرای دکتر فاوست از قرن شانزدهم تا به روزگار گوته، و از آن پس نیز تا به دوران توماس مان، نقش مایهی بسیاری روایتهای آلمانی و اروپایی بودهاست. از این رو برای شناخت گستردهتر این اثر، تاريخچهای هم بر "فاوست نامه" نویسی، پیوست پایانی این کتاب شدهاست.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .